عاشق لوستر های خونه هام و همش با دقت بهشون نگاه می کنم که اینا چین که این طور نور میدن. بابا و بابابزرگ منو گاهی بلند می کنند که به این لوسترها و آویزاشون دست بزنم. منم خیلی خوشحال میشم موقع این کار. ...
یک لیوان در دار با طرح باب اسفنجی دارم که خیلی با این لیوان و درش بازی می کنم. هی در لیوان می گذارم و بعد برمی دارم. اسباب بازی هامو ول کردم و چسبیدم به این لیوان و بازی باهاش. ...
با پدربزرگم خیلی رفیقم و با هم بازی می کنیم. خیلی خوشحالم که همچین بابابزرگ مهربونی دارم. خیلی وقت ها هم بابابزرگ منو با بغل و راه بردن خواب می کنه. دستش درد نکنه از زحماتش. اینم عکس بازی من با بابابزرگم: ...
اینجاها 11.5 ماهمه و دارم تلویزیون می بینم. کلن تو برنامه های تلویزیون پیام های بازرگانی و آهنگ شاد خیلی دوست دارم. یک میز هم جلوی تلوزیون گذاشتند که من نرم به صفحه تلویزیون دست بزنم و خرابش کنم. ...
یک بلیز رنگی خوشگل هم برام خریدند که با اون آهنگ بزنم. این بلیزو کمی می زنم ولی بعد اون میله هاشو می کنم تو دهنم و می خورم. آخه خیلی شبیه آب نبات اند. فکر می کنم خوردنیند. ...
برای من یک ارگ کوچیک اسباب بازی خریدند که باهاش تمرین نواختن کنم مثلا. ولی من به جای نواختنش، علاقه دارم که برم سراغ جاباتریش و درشو باز کنم و باتری هاشو بردارم. بچه مهندسم دیگه. ...